حمیدرضاارفع الرفیعی

معارف اسلامی و مدیریت بازرگانی

حمیدرضاارفع الرفیعی

معارف اسلامی و مدیریت بازرگانی

حمیدرضاارفع الرفیعی

ماهیان ازآشوب دریا به خدا شکایت بردند،دریاآرام شد وآنهاصید تور صیادان شدند. آشوبهای زندگی حکمت خداست.ازخدا،دل آرام بخواهیم،نه دریای آرام.
گاه گاهی که دل می گیرد ،می نویسم برای آرامشم .
دلتان همیشه آرام......

پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی
به نام وجودی که خلقت را با عشق رنگ آمیزی کرد
در پنجشنبه 7 مهر1373 در بیمارستانی در اصفهان به اذن خدا وارد هستی میشود.او ساکن شهر دولت آباد ار توابع اصفهان هست . پسرک اولین فرزند خانواده است. بزرگ می شود ، بزرگتر به دبستان شهید فتاحی همان شهر می رود وتا پنجم ابتدایی یکی از نمونه بوده است ، راهنمایی را در همان شهر و با معدل بالا در مدرسه اندیشه می گذراند. سال اول را با وجود قبولی در دبیرستان دانشگاه صنعتی در همان دولت آباد سپری میکند . تفکر و دید والا نسبت به مسائل سیاسی و مذهبی تذکر مسئولین مدرسه را در پی دارد. در سال اول شاهد ناملایمت ها و بی نظمی ها و عدم  احساس مسئولیت در دبیرستان امام سجاد هستیم . او که فردی اجتماعی بود و بابهترین دوستانش از ابتدایی تا آن سال همراه هم بودند بسیار بر آن سخن است که از سال دوم تا چهارم دبیرستان در دبیرستان واثقی(امام محمد باقر)تحصیل کند اما اجتماعی بودن این پسر باعث می شود که از همان ابتدا این سختی به شیرینی تبدیل شود وبه قول خودش تجربه ها و دوستان گران بهایی به دست آورد از جمله م-ن ،م-م،ح-ن و....
در آزمون کنکور همان پسری که دیگر دوستانش به او چندان امیدی نداشتند،یکی از بهترین های مدرسه اش می شودو رتبه اش 4930 منطق یک می شود و در دانشگاه شهرکرد رشته عمران و دانشگاه امام صادق(ع)رشته معارف اسلامی و اقتصاد قبول می شود ،بعد ها از این پسرک می پرسند که چی شد ؟ واو به تنها دارایی خویش اقرار می کند و با صدای بلند می گوید «خدااااااااااااااااااااااااااااااا»