حمیدرضاارفع الرفیعی

معارف اسلامی و مدیریت بازرگانی

حمیدرضاارفع الرفیعی

معارف اسلامی و مدیریت بازرگانی

حمیدرضاارفع الرفیعی

ماهیان ازآشوب دریا به خدا شکایت بردند،دریاآرام شد وآنهاصید تور صیادان شدند. آشوبهای زندگی حکمت خداست.ازخدا،دل آرام بخواهیم،نه دریای آرام.
گاه گاهی که دل می گیرد ،می نویسم برای آرامشم .
دلتان همیشه آرام......

پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی

۴ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است

۲۷تیر

چه کسی میداند؟؟؟

که تو در پیله ی تنهایی خود، تنهــــایی؟

چه کسی می داند

که تو در حسرت یک روزنه در فردایــی؟

پیله ات را بگشا،

تو به اندازه ی پروانه شدن زیبایــی! ازصدای گذرآب چنان فهمیدم: تندتر ازآب روان، عمرگران میگذرد. زندگی رانفسی،ارزش غم خوردن نیست! آرزویم این است آنقدرسیربخندی که ندانی غم چیست.

حمیدرضا ارفع الرفیعی
۲۷تیر

گریه ،گریه……

آهای صدای مرا می شنوید!

کی باید رسوا شوم 

و یا


کی باید شرمگین نشوم،

خسته شدم از گناه

آری گناه خستگی دارد؛

ایستاده ام و در جا می زنم کی باید آغوش شیطان را در بغل نگیرم؛

به کجا روم،

به که گویم،

برساحل کدام دریا بنویسم؛

که آری به اندازه تمام دریاها گناه دارم و سنگینی آن قلبم و کمرم راشکسته ،

بر برگ کدام درخت تامل کنم ،

وبیابم عمر اندک باقی مانده را؛

به کدام کتاب بازگویم داستان زندگی ام را

و به کدام ناشر چاپ کنم قلب شکسته ام را بر دفتر هندسه وجود

آهای کیست که بشنود

و تو می شنوی…………

حمیدرضا ارفع الرفیعی
۲۷تیر

 اگر شهید نباشد خورشید طلوع نمی کند و زمستان سپری نمی شود، اگر شهید نباشد چشمه های اشک می خشکد، قلب ها سنگ می شود و دیگر نمی شکند و سرنوشت انسان به شب تاریک شقاوت و زمستان سرد قساوت انتها می گیرد و امید صبح و انتظار بهار در سراب یأس گم می شود…

حمیدرضا ارفع الرفیعی
۲۷تیر

تیک تیک ثانیه ها، تو شاهد گریه هایم باش

آب روان و جاری تو شاهد اشک هایم باش

دست لغزان و گناهکارم تو شاهد لغزیدنم مباش

چشم هایم از خواب بیدارشو دیگر راهی نیست

امیدی نیست ،بارانی نیست ،کاسه صبر لبریز است و دری باز نیست ،هوشی نیست و 

گناهی هست ،توبه ای هست ،مهربان پروردگاری هست ،جهنمی است ،آتشی هست به گرمای عرق شرم گناهت ؛ و در آن دوردست که باشد که دستی از توگیرد،در آن دور دست نه آبی است و نه خورشیدی همه در سایه "او"هستیم و مرا چه زبانی باشد که ندارم قلبی و مرا چه سکوتی باشد که ندارم عقلی و مرا چه دعایی باشد که ندارم دوستی و مرا تو فقط هستی ومرا تو فقط درمان و مرا توفقط آرام و مرا تو فقط بخشیدن و مرا تو فقط راه نجات و مرا نه باسکوتت و نه پنهانت و مرا آشکارا تو را انتظار است مرا آشکار 'شب رحمت' خواهان است. 

الهی العفو

حمیدرضا ارفع الرفیعی